نقد فیلم جوکر: خواکین فینیکس در فیلم بدون شادی می درخشد
خواکین فینیکس تجسم انرژی عصبی و بی اشتهایی در نقش خود است. او فقط با صورتش عمل نمی کند - با یا بدون رنگ جوکر. او با تمام بدنش عمل میکند، دندههایش بیرون زده، پشتش بهطور غیرطبیعی قوسدار است، پاهایش از او متمایل است، پاهایش از زیرش میلغزند، بازوهایش به اطراف میلرزند.






بازیگران فیلم جوکر: خواکین فینیکس، رابرت دنیرو، زازی بیتز، فرانسیس کانروی
کارگردان فیلم جوکر: تاد فیلیپس
امتیاز فیلم جوکر: 2.5 ستاره
چگونه میتوانی یکی از بزرگترین بدجنسهای تمام دوران را بالاتر ببری، شخصیتی که حتی آکادمی هم نمیتواند نادیده بگیرد؟ با وجود اینکه واکین فینیکس تمام وزن بازیگری و مشخصاً مقداری از جرم بدنی خود را روی آن گذاشته است، مطمئناً این جوکر نیست. جایی که جوکر هیث لجر شیطانی محض بود، که از هر ترک آرایش او، هر خرخر پوزخند تحریف شدهاش، و هر تیر زبان صورتیاش میچکید، جوکر فینیکس یک تبهکار باغی است که از نسل معمولی هالیوود متولد شده است. سوء استفاده و بی رحمی جامعه در این داستان اصلی، هیچ فلاشی از جوکر وجود ندارد که دنبال شود.
بازیافت صنایع دستی پلاستیکی
اینکه کمدین ها برخی از غمگین ترین افراد جهان هستند، اکنون یک حقیقت پذیرفته شده و آسان است. و تقریباً هیچ چیز آفتابی در مورد زندگی آرتور فلک (فینیکس) وجود ندارد. او در یک باشگاه خنده فرسوده کار می کند، جایی که مردم آنقدرها با او مهربان نیستند. او به طور معمول مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، بدترین نوع کوبیدن. او در ساختمانی زندگی می کند که روی دیوارها کپک روییده است. و او هر شب نزد یک مادر بیمار (کانروی) برمی گردد که مشتاقانه منتظر است تا او را بپزد، حمل کند و حمام کند (به نظر آشناست؟). در مورد تنها چیز شاد در روز او، برنامه چت شبانه او و مادرش است که در آن کمیک استندآپ موری فرانکلین (دنیرو) شوخی می کند و مهمانان ستاره را میزبانی می کند. آرتور، که یک دفتر خاطرات کتک خورده را حمل می کند که در آن افکار بیمارگونه و جوک های ضعیف را به همان اندازه خط می زند، خود را به عنوان موری فرانکلین دیگری می بیند.
این که این رویای یک احمق است، از جمله برای مادرش واضح است، زیرا فیلم حتی یک شوخی خنده دار واقعی را به آرتور نمی دهد. این می توانست داستانی در مورد بهای مرگ رویاها باشد. این نیست.
این که آرتور مردی از سلامت روان ضعیف است، که همکارانش را ناآرام رها می کند، زمانی را در یک مرکز گذرانده است، به یک مشاور مراجعه می کند و هفت داروی مختلف مصرف می کند، واضح است. اینکه مادرش تصمیم می گیرد همه اینها را نادیده بگیرد، هم همینطور است. این می توانست داستانی در مورد هبوط به جنون باشد. اینطور نیست، زیرا فیلم نمی تواند تصمیم بگیرد که آیا می خواهد آرتور آنقدر دیوانه باشد که بی رویه بکشد یا فقط کسانی را بکشد که در آزمون اخلاقی کاملاً شفاف او مردود شوند.
گرایش آرتور به سمت افراد کمیابی که او آنها را نسبت به خود دلسوز میداند (عمدتا سیاهپوست یا در حاشیهنشینان)، از جمله یک مادر زیبای جوان (بیتز) در ساختمانش، نادیده گرفته شده است. این میتوانست داستانی درباره دو مادر، دو رابطه باشد. ، و آنچه آرزو می شود در مقابل آنچه واقعی است. این نیست.
اینکه بین آرتور و توماس وین از وین اینترپرایز ارتباطی وجود دارد، یکی از جالبترین پیشنهادهای فیلم است – گره زدن سرنوشت جوکر و بتمن. شما فکر می کنید که فیلم بهترین استفاده را از آن خواهد کرد. این کار را نمی کند.
هنری کاویل شرلوک هلمز
تاد فیلیپس، کارگردان و نویسنده مشترک اسکات سیلور، که بیشتر برای فیلمهای خماری شناخته میشود، همه موارد بالا را امتحان میکند، به این امید که چیزی به نتیجه برسد. به جز فونیکس، چیزهای زیادی برای فیلیپس وجود دارد - انتظار از میراث لجر، مارتین اسکورسیزی برای مدت کوتاهی به عنوان تهیه کننده، و الهام گرفته شده از نام تجاری اسکورسیزی از قهرمانانی که در حاشیه زندگی می کنند (خود دنیرو نقش یکی از این جایگاه های نامطلوب را بازی کرد- در پادشاه کمدی). فقط، به نظر می رسد جوکر زندگی در لبه را به عنوان تندخو اشتباه می گیرد.
فونیکس تجسم انرژی عصبی و بی اشتهایی در نقش خود است. او فقط با صورتش عمل نمی کند - با یا بدون رنگ جوکر. او با تمام بدنش عمل میکند، دندههایش بیرون زده، پشتش بهطور غیرطبیعی قوسدار است، پاهایش از او متمایل هستند، پاهایش از زیرش میلغزند، بازوهایش به اطراف میچرخند. هیچ چیز خطی در مورد او وجود ندارد، برخلاف فیلمی که به همان اندازه که سعی می کند خود را به منحصر به فرد بودن او بسازد، در نهایت کاملاً چنین است.
این مانند یک شوخی طولانی و بدون ضربه مشت است - شوخی که شامل یک وضعیت واقعی آرتور می شود که به دلیل آن نمی تواند جلوی خنده را بگیرد. و یکی شامل بوسه ای است که به زور روی یک زن مسن در تلویزیون زنده کاشته شده است، که در میان خنده های بعدی می نشیند.
بدتر از آن، شوخی ممکن است در فیلم باشد. در شوالیه تاریکی، جوکر لجر توضیح میدهد که برای بهم ریختن دنیا نیازی به کمی نیست - تنها کاری که باید انجام دهید این است که کمی هرج و مرج ایجاد کنید، برنامههای به خوبی تنظیم شده سیستم را بر هم بزنید. جوکر 2019، مستقر در شهر گاتهام در گذشتهای نه چندان دور، با اعتصاب زبالهها که موشها را از فاضلاب بیرون میآورد (نه، یک شوخی تعبیهشده در آنجا هم وجود ندارد)، به سیاست نیز ضربه میزند - که در آن دلقک ها کسانی هستند که ندارند، علیه دارندگان سیستم عصیان می کنند و از این رو ظاهراً خشونت آرتور را تشویق می کنند.
شوالیه تاریکی با چنین سیاه و سفیدهای راحت مخالفت می کرد. جوکر آن میدانست که خاکستریها چه آثاری هستند، از کجا لذت میبرد و کجا بتمن را به پایین کشیده است. به علاوه، آیا زمان اشتباهی برای ترسیم قیاس دلقک نیست؟ فکر می کردم این روزها یکی در کاخ سفید داریم.